روایتی از دکتر مهدی بیانی و استاد پورداود

مقدمه
در میان ملل متمدنه،خط منحصرا وسیله نمایش و ضبط و تفهیم مقاصد و افکار است و استثنائاً ذوق لطیف ایرانی توانسته است از آن ، مانند سایر آثار صنایع ظریفه، نیز، استفاده کند و اینک قرنهاست که خط ایرانی یکی از مظاهر هنری ظریف ملی میباشدو اگر خوشنویسی را از شعب صنایع ضریفه دشوار تر ندانیم،لااقل از این جهت ، باید آنرا در ردیف سایر هنر های زیبا محسوب داریم.
خط ایرانی قریب به هزار سال است که وسیله هنر نمائی خوشنویسان میباشد و پیوسته هنرمندان در صدد تکمیل و توسعه ِ آن بوده اند و مدت هفت قرن پیوسته خطوط ایرانی سیر تکاملی خود را نموده و در حدود قرن دهم بحد اعلای ترقی و زیبائی و شیوائی رسیده ، و همچنان یک قرن دوام داشته است.
البته وضع کنونی و اقتضای زمانه و متداول شدن قلمهای تند نویس و ماشین تایپ و… در زوال این هنر کمک نموده است ، ولی این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که پیروی از راهی که نیاکان ما رفته اند کاری پسندیده است و ما جز رفع احتیاجی که با ماشین تحریر و … میکنیم ، به بقای این خط و خوشنویسی نیازمندیم وبرای تشویق عامه و ترویج این هنر باید بکوشیم…

از سخنرانی دکتر مهدی بیانی در افتتاح نمایشگاه خطوط نستعلیق کتابخانه ملی بهمن 1327

تاریخ پیدایش خط در ایران و خط میخی پارسی
اشتغال یه کارهای کشاورزی و دامداری و کوه گردی آریائیها را بی نیاز از این داشته بود که چون مردمان تاجر پیشه و سوداگر سایر کشورهای قدیمه شرق به فکر اختراع و اقتباس خط برآیند. بنابر این بدو ورود به هر سرزمینی فاقد خط بودند لیکن بهر جا که راه می افتند یا از ساکنین بومی و یا از همسایگان ،خط را فرا میگرفتند.مادیها و پارسیها که از شعبه بر جسته آریائیها بوده اند و ساکن شمال و مرکز و مغرب و جنوب فلات ایران گردیدند و به کار مداوم مشغول بودند همین حال را داشتند و از بدو مهاجرتشان به ایران تا چندین قرن آثار خطی از آنها دیده نشده و آنچه محقق است خط را از کشورهای نیرومند و متمدن مجاور خود چون اشور و ایلام که ئهر کدام بنوبه خود زمانی در کشورهای همسایه صاحب نفوذ بوده اند فرا گرفتند. از ساکنین قدیم و بومی ایران نیز قبل از ورود آریاها قدیمی ترین آثار خطی که البته بطور اشکال و نقاشی در ایران مرکزی دیده شده فقط روی لوحه خشتی و مهر هائی است که ضمن اشیاء طبقه چهارم تپه سیالک کاشان پیدا شده . تاریخ این اثر را (هیئت علمی فرانسوی در سال 1934 م) مربوط به اوایل هزاره سوم پیش از میلاد (بین 3000 تا 2800 ق.م )میدانند و این بعد از زمانی است که آن خطه مورد هجوم عیلامیها قرار گرفته و شهر را به کلی سوزانده بودند و میرساند که در این تاریخ خطی به صورت شکل رایج گردیده که شاید پس از مراجعت عیلامیها و متروک ماندن تپه نامبرده خط نیز فراموش شده باشد زیزا تا زمان هخامنشیان ضمن کاوشهائی که تا این تاریخ در نقاط مختلف ایران به عمل آمده جز این علائم اثر دیگری که معرف خط باشد یافت نشده است.
اظهار نظر بالا راجع به یافت نشدن مدارک خطی قبل از خط میخی پارسی تا این تاریخ است که اثری مکشوف شده ولی البته تا در سایر نقاط ایران مخصوصاً نقاط شرقی و بالاخص در زیر شهر همدان فعلی (هکمتان قدیم مرکز دولت ماد ) که کانون قدیمترین آثار تمدن مادیها . آریاهای ایرانی میباشد کاوشهای اساسی و دامنه دار عملی صورت نگیرد نمیتوان از فقدان آثار خطی مربوط به ادوار گذشته مخصوصاً مادیها که تمدنشان مرتبط با پارسی ها بوده است بکلی مایوس بود و تا حدی نیز منطقی بنظر نمیرسید که یک قوم متمدن (مادیها و پارسیها )چندصد سال بدون خط بسر برده باشند در حالیکه همسایگان آنها (آشور-عیلام-ارارتو)دارای خط بوده اند. (*: تز قول راولین سن گفته شده است که مادیها سبب شدند تا ایرانیها بجای الواح گلی کاغذ پوستی و قلم بکار برند میتوان تصور نمود که نوشته های مادیها از همین لحاظ که روی کاغذ پوستی بوده پوسید و از بین رفته است ولی این گفته عمومیت نمیتواند داشته باشد چه نمیتوان متقاعد شد در حالیکه تمام کشورهای آسیای غربی نوشته های خود را روی خشتهای گلی مینوشته ، مادیها و پارسیها که خط خود را از آنها اقتباس کرده باشند کلیه کتیبه های خود را روی پوست نوشته باشند و همه پوسیده و از بین رفته باشد خصوصاً آنکه پیدایش در قباله پوستی مربوط به زمان اشکانیان در اورامان ثابت نمود که چنانچه نوشته هائی روی پوست بوده خاک و هوای مناسب برای نگهداری آنها بوده و قطعا چنانچه نظائری داشته بین حفاریها دیده شده بود. ) به علاوه چون خط میخی پارسی ساده ترین و اسان ترین انواع خطوط میخی است حکایت از این مینماید که قرنها پیش از گسترش دولت هخامنشی ، مادیها و پارسیها خط را از همسایگان غربی خود اخذ و بتدریج در آن دخل و تصرفاتی نموده و به صورت سهل و ساده تری که در کتیبه های هخامنشی نمودار گردیده ،در آورده باشند.
خط زمان هخامنشی ها میخی پارسی بوده که ساده ترین نوع خط میخی میباشد و قدیمیترین نوشته مربوط به این دوره که تا کنون بدست آمده دو لوحه زرین آریارمنا (حدود 610 تا 580 ق.م) جد بزرگ و آرشاما جد داریوش کبیر و سپس کتیبه های میخی مکشوفه و موجوده در پاسارگاد بنام کورش کبیر میباشد. وجه تسمیه خط میخی از این جهت است که حروف آن به شکل میخ میباشد . اروپائیان آنرا سه گوش و عربها مسماری مینامند. این نام را نخستین بار انگلبرت کمفرت آلمانی در اوائل قرن هجدهم که این اشکال را دید چون شبیه به میخهای نوک تیزی بوده و از آن به بعد این خط به خط میخی معروف گردیده است محققین و استید خطوط قدیمه ، اکثراً معتقدند که خط میخی نخستین بار توسط سومریها (ساکنین جنوبی جلگه بین النهرین )اختراع گردید این خط در اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد بصورت نگاری و نقوش بوده و از دوره (اوروک 3400 تا 3100 ق.م) به بعد تحولی در آن پیدا شده و متدرجاً به صورت علامت و سپس آهنگی در آمد و سایر کشورها از قبیل اکدیها،بابلیها ،عیلامیها ،آشوریها خط خود را از سومریها اقتباس نمودند نه تنها کشورهای مجاور بلکه قبائل دور دست امثال هیتی ها و مینانیها در شمال سوریه و آسیای صغیر و ارارتو (وان) از آشوریها و بابلیها گرفته و ایرانیها (مادیها و پارسیها) از آشوریها و عیلامیها یا از هر دو اقتباس نمودند، زیرا هنوز به طور تحقیق مسلم و معلوم نگردید که آیا آشوریها و بابلیها خط را اقتباس کردندیا از عیلامیها –بعضی از محققین مخصوصاً اپر معتقدند که خط میخی پارسی پس از سقوط آشور توسط مادیها و پارسی ها از خط آشوری اقتباس گردیده و هر یک از اشکال و علامات ساده گردیده تا آنجا که در قرن ششم پیش از میلاد حروف کافی برای کلیه اصوات تهیه شد و خط آشوری بخط الفبائی پارسی تبدیل گردید ولی چون برای پاره ای از مقاطع هجائی مانند ” ک کو جا جی ما می”حروف مختص اعراب نبود بنابراین حروف مخصوص تعبیه شد که با حروف بی صدا تفاوت داشته باشدو حرکت جزء آن حروف شده باشد مثلا حروف (م) با فتحه یک جور و با کسره جور دیگری و با ضمه به شکل دیگری نوشته می شده.
در هر حال آنچه به تحقیق پیوسته است و کتیبه های عیلامی و بابلی کنار کتیبه ها ی پارسی مؤید آن است خط میخی هنگامی بدست ایرانیان افتاد در مرحله سوم (نموداری-آهنگی یا هجائی) تحول خود بود ذوق و سلیقه و ابتکار و واقعیت زمان ایجاب نمود تا از جهت تسیل در امر نویسندگی اصلاحات و جرح و تعدیلهائی در آن بشود و اعراب را جزء حروف نموده آنرا به صورت الفبائی که در زمان شهریاران هخامنشی به طرز ساده و روانی مورد استفاده قرار گرفت در حالی که همان هنگام در عیلام و بابل به همان صورت اولیه یعنی نموداری و آهنگی استعمال می شده است.
تقلیل حروف از 800 حرف بابلی یا 300(بیشتر یا کمتر ) حرف عیلامی به 42 حرف و علامت . آسان نمودن کار ن.یسندگی خود یکی از کار های بر جسته و ابتکارات ایرانیان باستان (مادیها – پارسیها )می باشد که با آنکه از خط دیگری اقتباس گردید معهذا یک تصرف بجا و تحولی شگرف در آن بعمل آورده تا آنرا آنقدر آسان و ساده نموده است.
خط میخی بابلی یا آشوری و خط میخی عیلامی یا انزالی از تعداد زیادی علائم و صور که هر کدام قائم مقام الفاظ و معانی خاص بوده تشکیل میافته است.خط میخی پارسی مانند خط هیروگلیف مصری از زیبا ترین خط متروک دنیای قدیم است که در کنارش نقوش تخت جمشید و در سینه کوهها و روی الواح گلی یا سیم و زر هر جا که از گزند روزگار محفوظ مانده به شکل دلپذیر و منظمی جلوه گری مینماید. در پاره ای از کتیبه ها بقدری این خط واضح و منظم در سنگ کنده شده که طول مدت را از نظر بیننده میبرد و مثل این میماند که تازه از زیر دست حجار بیرون آمده باشد، و همینطور است کتیبه های میخی سومریها و اکدیها و آشوریها و بابلیها و عیلامیها که در عرض کاوشهای یکصد ساله اخیر توسط دانشمندان اروپائی در کشورهای آسیا بدست آمده و مخصوصاً در موزه لوور- بریتیش میوزیوم –موزه عراق ،موزه برلن و آمریکا موجود میباشد.

خط میخی
خط میخی پارسی خطی بوده است الفبائی مرکب از 41 علامت که با دو علا مت به شکل خاصی که مخصوص جدا کردن کلمات از یکدیگر بوده 42 علامت می شود. سه علامت آن حروف صدا دار آوای بوده 33 حرف دیگر از یک حرف بی صدا با یک حرف صدا دار مثل کا خا پا یا کو خو پو ترکیب میافته و از این 33 حرف 22 حرف با فتحه ، چهار تا کسره و هفت تا با ضمه ترکیب شده و پنج علامت نموداری (ایدئو گرامی)که هر کدام مفهوم لغتی را مینمایاند نه تلفظ آن بدین شرح:

و علامات زیر بجهت جدا کردت کلمات از یکدیگر مثل ویرگول در زبان فرانسه و کاما در زبان انگلیسی:

سر انجام خط میخی
اشکال خط میخی در نوشتن آن بوده است زیرا حتما باید توسط قلم نوک تیز آهنی و چکش بر روی سنگ ها و الواح فلزی کنده کاری شود یا بر روی خشتهای بزرگ و کوچک از گل رس (خشت نپخته یا آجر)نقش گرددو آنچه از کتیبه های میخی که تاکنون دیده شده مربوط به شاهنشاهان هخامنشی و چه سایر کشورهای آسیای غربی بهمین طور بوده است.
در حالی که خطوط مصری و آرامی و لاتین و سایر خطوطی که از خط فنیقی و آرامی گرفته شده بسهولت میتوانسته اند بر روی صفحات کاغذ یا پاپیروس و یا پوست حیوانات و روی ظروف با قلم نی و مرکب سیاه بنویسند و همین امر باعث بوده که عامه مردم برای احتیاجات روزمره و دادوستد از خط آرامی بیشتر استفاده نمایند و خط میخی خط درباری و سلطنتی گردد.
بنابر این پس از سپری شدن امپراطوری هخامنشی این خط دیگر در ایران متروک و منسوخ شد و همان خط آرامی که در زمان هخامنشی ها نیز معمول بوده است و بعدها در زمان پارتها و ساسانیان خط پهلوی اشکانی و ساسانی از آن گرفته شد مورد استفاده بیشتری قرار گرفت و خط یونانی نیز در اثر حمله اسکندر به ایران رسوخ پیدا کرد و تا دیر گاهی که بزمان ساسانیان نیز کشیده میشد و رایج بود تا جائی که روی اغلب مسکوک سلاطین اولیه اشکانی نام پادشاه با خط یونانی است و در کنار اغلب از کتیبه های پهلوی ساسانی ترجمه یونانی آن نیز نوشته شده است.
در سایر ملل مجاور ایران نیز پس از سقوط هخامنشیها خطوط میخی بتدریج مهجور و در قرن دوم پیش از میلاد بکلی خط آرامی جای آن را گرفت. از قرن سوم پیش از میلاد کتیبه ای از آنتیوکوس اول (261-280 ق.م ) بخط و زبان بابلی بجا مانده است . لوحه هائی نیز در بابل مربوط به اوایل اشکانیان خط میخی پیدا شده که روی سنگ مطالبی مربوط به نجوم و قانون و سرودهای مذهبی نوشته شده است. ترجمه این لوحه های کوچک میخی در اوایل قرن حاضر توسط “ستر سمای یر” منتشر گردید.
همانطور که کشورهای باستانی از قبیل یونان،چین،مصر برای پیدایش خط خود افسانه هائی دارند در تواریخ قدیمه، و همچنین در پازند نیز خط را به تهمورث دیو بند پادشاه پیشدادی نسبت میدهند و این افسانه چنین است:
که چون این پادشاه کشور دیوان را مسخر نمود آنها را در حبس و بند خود مقید ساخت و آنان از تهمورث امان خواستند و در ازا گفتند سی جور رسم الخط را یاد خواهیم داد. تهمورث آنها را زنهار داد و آنها خط نوشتن و چند هنر دیگر به تهمورث آموختند . فردوسی گوید:
کشیدندشان خسته و بسته خوار بجان خواستند آنگهی زینهار
که ما را مکش تا یکی نو هنر بیاموزی از ما کت آید ببر
یکی نامور دادشان زینهار بدان تا نهانی کند آشکار
چو آزادشان شد سر از بند اوی بجستند ناچار پیوند اوی
نبشتن به خسرو بیاموختند دلش را به دانش بر افروختند
نبشتن یکی نه که نزدیک سی چه رومی چه تازی و چه پارسی
چو هندی و چینی و چه پهلوی نگاریدن آنجا کجا بشنوی
بابلهای قدیم بر حسب نوشته برسوس بابلی در قرن سوم پیش از میلاد هیولائی که نیمی از بدنش ماهی و نیمی دیگر انسان بوده بنام اانس از دریا بیرون آمد و بدانها خط و قانون و دانش و هنر و زراعت آموخت. وی شبها به دریا میرفته و روزها به خشکی میامد،و به مردم این فنون را می آموخته، چینی ها روایاتی دارند که ضمن توضیح خط چینی به آنها اشاره ای خواهد شد ودر اساطیر یونانی نیز آمده که کدمس شاهزاده فنیقی از شهر صیدا نوشتن را به مردم یونان آموخت. عین روایت چنین است:
زئوس خداوند بزرگ یونان به هیئت روزگار در آمد. اروپا دختر اگنور پادشاه صیدا را ربود. از دریا گذشته به جزیره کرت آورد و در آنجااز او پسری آمد که نخستین پادشاه آنجا شد . این کدمس در هنگام اقامت خود در یونان الفبای فنیقی را بمردمان آموخت . ” هرودوت نیز این قسمت که یونانیها خط را از فنیقیها فرا گرفته اند تائید کرده است.

فرهنگ ایران باستان صفحه 144 تالیف استاد پور داوود